سرکوب؛ فیلمی به ظاهر زنانه

به گزارش بانوی ایران، برای من صحبت کردن از مردمانی که برای این سرزمین رنج کشیدند و مادرانی که فقدان را تجربه کردند یا مادرانی که از نزاع های سیاسی آسیب دیدند، مهم است. مادرانی که در طول جنگ فرزندانشان را از دست دادند.

سرکوب؛ فیلمی به ظاهر زنانه

بهناز شیربانی| سرکوب نخستین تجربه سینمایی رضا گوران، مدتی است به اکران رسیده؛ فیلمی که از زمان ساخت تا به امروز حواشی بسکمک را پشت سر گذاشت و از حضور در جشنواره فیلم فجر بازماند؛ اما حالا در اکران عمومی می توان طیف وسیعی از نظرات را درباره این فیلم شنید و آن را از جنبه های متفاوتی بررسی کرد.

رضا گوران درباره سکوتش در جشنواره فیلم فجر، ورودش به سینما و دغدغه ای که در پی آن این عرصه را انتخاب کرد و در نهایت شرایطی که فیلم در اکران تجربه می کند، صحبت کرد که شما را به خواندن این مصاحبه دعوت می کنیم.

سرکوب در جشنواره فیلم فجر دیده نشد، اما از دیدگاه بسکمک که فیلم را در اکران عمومی تماشا کردند، به نوعی دغدغه مندی شما در این فیلم نمود پیدا کرده است و در گفت وگویی از شما خواندم که سرکوب به نوعی ادای دین از سمت شماست. در ابتدا اساسا درباره تغییر جهت از تئاتر به سینما صحبت کنیم. چرا سینما را انتخاب کردید؟

من در سال های فعالیتم در تئاتر هم سعی کردم بی تفاوت نباشم. ادعا نمی کنم که مصلح اجتماعی هستم یا بیشتر از همه مسائل اجتماعی را درک می کنم؛ اما تلاش می کنم راه چاره های متفاوتی برای فضا هایی که دچار جمود و مردگی است، پیدا کنم. اساسا فلسفه واردشدن من به هنر نیاز به عبور از این جمود بود.

جمودی که ابتدا ممکن است دچار خود آدم شود و بعد فضای اطرافش، به همین دلیل همیشه دنبال راه چاره های تازه بودم. البته بدون اینکه خودنمایی کنم. به نظرم زمان مناسبی برای کار در سینما بود، چراکه در تئاتر تجربیاتی را که فکر می کردم باید انجام بدهم، انجام دادم.

البته این حرف به این معنی نیست که دیگر تئاتر کار نمی کنم، بلکه دوست داشتم حوزه وسیع تر و بی رحم تر و البته جذاب تری را تجربه کنم. جذاب تر از نظر طیف وسیعی از مخاطبی که شما را دنبال می کند. این باعث می شود شما با مخاطب وسیع تری رو به رو شوید. همین باعث می شود زحمتی که می کشید در ابعاد بیشتری دیده شود.

اندیشه و تفکر شما در ذهن های بی شماری منتشر می شود، برای همین سینما را انتخاب کردم. البته می دانستم بخش صنعتی سینما همیشه روبه روی بخش آرتیستیک من قرار می گیرد. سعی کردم این پیوند را برقرار کنم.

برای من صحبت کردن از مردمانی که برای این سرزمین رنج کشیدند و مادرانی که فقدان را تجربه کردند یا مادرانی که از نزاع های سیاسی آسیب دیدند، مهم است. مادرانی که در طول جنگ فرزندانشان را از دست دادند.

همه این ها برایم ارزشمند است و نمی توانم درباره آن بی تفاوت باشم و اگر دقت کرده باشید هیچ گونه شعار سیاسی ندادم. نه اصلاح طلبانه برخورد کردیم نه اصولگرایانه. اما قاطعانه می گویم من اصولگرایی را که به خودش باور داشته باشد فارغ از اینکه من آن را قبول داشته باشم یا نه به یک اصلاح طلب ترسو ترجیح می دهم.

هیچ چیز بدتر از یک اصلاح طلب ترسو برای دفاع از رأی مردم نیست. صد بار تحسین می کنم اصولگرایی را که پای اعتقادش می ایستد و این زیباست. اصولگرایی را که با هر تفکر پای اعتقادش ایستاده و شجاعانه از آن دفاع می کند، در برابر یک اصلاح طلب ترسو که مدام جا می زند، ترجیح می دهم؛ بنابراین فکر می کنم چیزی که ما نیاز داریم ایستادن پای آرمان های فرهنگی است که از آن حرف می زنیم.

معتقدم بیشتر از هر زمان دیگری باید کار فرهنگی انجام بدهیم و بیشتر از هر زمان دیگری باید با هم حرف بزنیم. باید دست از کینه و نفرت برداریم. سرکوب می گوید با هر اعتقادی قبل از اینکه دیر شود با هم حرف بزنیم. من به عنوان یک آدم فرهنگی باید این هشدار را بدهم. با هم حرف بزنیم و مصاحبه کنیم، جامعه را عصبانی و خشمگین نکنیم.

هر دو طرف نسبت به هم کینه و نفرت نداشته باشند، این سازنده نیست. در زمان جنگ یک دشمن داشتیم، نمی گویم همیشه باید دشمن داشته باشیم تا فرهنگ به وجود بیاید، ولی براساس دشمنی که بیرون بود و علیه آن از خودمان دفاع می کردیم، در کنار هم بودیم.

الان عیله هم هستیم و به مرور محافظه کار، ریاکار و ترسو می شویم. جالب است از چیزی که خوب است تعریف نمی کنیم، می گذاریم اگر همه تعریف کردند، ما هم تعریف می کنیم.

این فرهنگ ریا است. پس آدم مستقل کجاست؟ معتقدم باید سرزمینمان را بسازیم و اصلا کار فرهنگی در این باره انجام بدهیم. در راستای کم کردن یک جهل قدم برداریم. شاید دارم شعار می دهم، بالاخره همین ها برایمان باقی مانده است!

به هرحال سرکوب از جمله فیلم هایی است که در میان هیاهوی سال های اخیر و هجمه فیلم های گیشه ای مخاطب خاص تری را جذب کرده. اساسا برای ساخت فیلم اول، سرکوب کمی ریسک محسوب می شود.

در تجربه اولم در سینما، دنبال فیلمی نبودم که گیشه ها را فتح کند. من این راه را بلدم. کمااینکه در تئاتر هم با وجود اینکه آثارم سبک آرتیستیک خودش را حفظ کرده، همیشه پرفروش ترین کار ها را داشتم، ولی در فیلم اول سعی کردم دغدغه ای را که با آن مسئله داشتم، مطرح کنم و به نظرم با همه مصائبی که سرم آمد، توانستم انجامش بدهم.

مقصودم از ریسک این بود که در نگاه اول به نظر می رسید با توجه به قصه ای که روایت می کند، می تواند در فهرست فیلم هایی باشد که در جشنواره فیلم فجر دیده نشود یا موانعی سر راهش قرار گیرد.

من برای رضایت دیگران فیلم نمی سازم. فیلم می سازم برای اینکه به خودم بدهکار نشوم. البته مخاطب برایم اهمیت دارد، مگر می شود بدون مخاطب اثری تولید کرد؟ اما گاهی از حرف مدیران فرهنگی هم گیج می شوم، از طرفی از این صحبت می شود که به سینمای دغدغه مند نیاز داریم و سینمایی که حرف های تازه ای داشته باشد و از طرف دیگر اگر کسی حرف تازه و تفکر داشته باشد، آن را پس می زنیم. تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم.

دقیقا چه می خواهیم؟ من مخالف کمدی نیستم. مخالف قصه های سطحی با پرداخت های عوام فریبانه هم نیستم. همه این ها لازم است و نمی توان غربال کرد که چه کسی حق کارکردن دارد، چه کسی این حق را ندارد. درعین حال این گونه ای که امثال من هم کار می کنند لازم است.

ساخت فیلم اجتماعی مستقل پردغدغه لازم است؛ فیلمی که به مسئله فقدان بی اهمیت نیست، فیلمی که قشر زیادی از جامعه را درگیر می کند. الان که با هم حرف می زنیم، فیلم در آستانه یک میلیاردی شدن است. این در حالی است که سرکوب با کمترین میزان تبلیغات و سالن، اکرانش را آغاز کرد.

مقصودم این است که از ابتدا به دنبال رکوردزدن نبودیم؛ مگر سینما و هنر المپیک است؟ مگر قرار است مدال بگیریم؟ به نظرم اگر قرار است مدال بگیریم، باید ورزش را انتخاب کنیم. حتی در ورزش هم آیین پهلوانی مهم تر از آیین قهرمانی است.

جالب است که در این مملکت شعار آیین پهلوانی می دهیم، اما همه را به سمت آیین قهرمانی سوق می دهیم. آیین قهرمانی دوپینگ می خواهد و خیلی چیز های دیگر. البته هرکسی قهرمان می شود، لزوما دوپینگ نمی کند. ولی موضوع این است که در سینما به دنبال اندیشه سینمای فاخر و متفکر هستیم و اینکه به شعور مخاطب احترام گذاشته شود.

برای فیلم اول فکر نمی کردم مسائل کمی داشته باشم، اما تا حدی از پس مسائل برآمدم. دو بار فیلم نامه رد شد و بار دیگر فیلم نامه بیست و یک مورد اصلاحیه خورد. همه این ها باعث شد کار سخت تر شود. دوتا تهیه کننده برای این فیلم عوض شد. شرایط مثل دو امدادی بود و در نهایت فیلم ساخته شد و در آرام ترین و بی سروصدا ترین شکل خودش اکران شد.

زمانی که فیلم در فهرست نهایی هیئت انتخاب در جشنواره فیلم فجر نبود هم اعتراض عجیب وغریبی به شرایط نداشتید.

بله. من از قید فجر گذشتم، درصورتی که حضور در جشنواره برایم مهم بود. من فیلم اولم را ساخته بودم و مهم تر اینکه سرکوب یک فیلم اجتماعی است. اگر این فیلم در جشنواره دیده می شد که قول می دهم دیده می شد، اتفاقات بهتری را در اکران تجربه می کرد.

پس نباید در فجر دیده می شد! از ما خواسته شد انتخاب کنیم یا حذفیات بسیار و فجر یا بدون حذفیات زیاد و اکران. تصمیم گرفتم فیلم سالم به اکران برسد و چه قربانی کردن وحشتناک و تصمیم سختی بود. ولی اگر چنین عوامل درجه یکی نداشتم که پشتم نبودند، نمی توانستم درست تصمیم بگیرم. در زمان جشنواره فیلم فجر هم برخی مدیران سعی کردند صادقانه کمک کنند.

مثل آقای داروغه زاده که کمک زیادی کرد. برخلاف اینکه شاید عده ای فکر کنند من از مدیری ناراحتی و گله ای به دل دارم، اصلا این طور نیست. آقای داروغه زاده در جشنواره فیلم فجر سعی کرد فیلم آسیب کمتری ببیند، خیلی محبت آمیز با من جلسه گذاشت و چیزی را تحمیل نکرد.

من شاهد دوران بدتری در تئاتر بودم که اصلا نمی توانستیم انتخاب کنیم. به هر حال در جشنواره فیلم فجر سعی کردم هیجانی برخورد نکنم. بعد از فجر سکوت کردم تا اکران. به قولی که دادم احترام گذاشتم.

ممکن است خیلی ها با خودشان فکر کنند که اصلا رضا گوران و حضورش در سینما دردسر است، ولی من متوقف نخواهم شد. هنر برای من عرصه زیستی است که بدون آن زندگی امکان پذیر نیست. صادقانه سعی کردیم به مردم احترام بگذاریم.

با همه این ها در اکران عمومی نیز ظاهرا تن به حذفیاتی در فیلم دادید.

بله. بخشی از نریشن پایانی مادر حذف شد و چیز دیگری نوشته شد. بخشی از سکانس آقای هاشم پور و خانم کردا حذف شد.

بخشی از دیالوگ های سارا بهرامی و الهام کردا نزدیک به دو دقیقه حذف شد. ابتدا گفتند 11 دقیقه حذف شود یا موسیقی و شعر ابتهاج نباید در فیلم باشد و با شخصیتی که آقای هاشم پور در فیلم بازی می کنند، مشکل داشتند. شانس آوردم به صدای استاد شجریان در فیلم اشکالی نگرفتند.

بسکمک درباره ابهام در پرداختن به شخصیت خسرو در فیلم انتقاد می کنند، هرچند تا حدی دلیل این ابهام گویی در فیلم معین است. از نظر شما چقدر فیلم نامه با تمام ملاحظاتی که برای ساختش لحاظ شد، آسیب دید؟

بله، شخصیت خسرو به شکلی است که مخاطبان متوجه می شوند قضیه چیست و چقدر گنگ صحبت کردیم. تنها ایرادی که می توانم به خودم بگیریم پرداخت کم به خسرو است و تنها چیزی که باعث می شود در مورد این موضوع خودم را ببخشم، این است که دستم بسته بود. من گله ای از برخی دوستان منتقد دارم.

البته برخی از سینمایی نویسان آن قدر به فیلم لطف داشتند و آن قدر اقبال نقد ها درخشان بود که باید از تک تک آن ها تشکر کنم. اینکه سرکوب توانسته نظر های مثبت و منفی بگیرد، جای خوشحالی است. این برای من یعنی فیلم پیروز بوده است. اما مدتی قبل منتقد عزیزی درباره فیلم گفت که دیگر دوران مبهم گویی گذشته است.

جالب است که این منتقد عزیز انگار در سوئیس زندگی می کند! دوست عزیز تو در حرف زدنت در یک برنامه زنده هم دچار سانسور هستی. چگونه ممکن است در این دوره بشود روشن صحبت کرد. شما کجا هستید؟ اصلا روزنامه ها را می خوانی؟ با مردم و رسانه ها در ارتباطی؟ خبر ها را پیگیری می کنی؟

با مفهومی به اسم دادگاه آشنا هستی؟ تو می توانی فیلم را دوست نداشته باشی. معین است که نمی توان در سینمای ایران واضح از برخی مسائل صحبت کرد. اگر در ایران زندگی نمی کنی من بحثی ندارم، ولی اگر در ایران زندگی می کنی باید بدانی که درباره خیلی از مفاهیم نمی توان صحبت کرد و ممنوع است.

طبعا در فیلم نامه ای که دو بار رد می شود و 21 مورد اصلاحیه می گیرد، مجبورم برخی اصلاحات را لحاظ کنم وگرنه همین هم ساخته نمی شد. برخی از ابهامات فیلم را می پذیرم مثل اینکه به خسرو خیلی پرداخته نشده، اما من هوش مخاطب را بالا فرض کردم و احساس کردم مخاطب با پس زمینه هایی که در همه این سال ها و زیست در سرزمین عزیزمان دارد، مسلما می تواند برخی مسائل و ابهامات را تشخیص بدهد.

حس کردم پایان فیلم و وارد شدن دختر باران کمی با کلیت قصه هم خوانی ندارد. از ابتدا چنین پایانی در ذهنتان بود؟

پایان فیلم برای زمانی است که باران و مادر به حمام می روند و صدای آب کم کم تمام خانه را می گیرد و بعد تبدیل می شود به باران و تمام راهرو خانه را باران فرا می گیرد. اما پیشنهاد ارشاد این بود که نیاز به امید در فیلم هست، در نتیجه دختربچه ای که نقش دختر باران کوثری را بازی می کند، وارد می شود و سعی کردیم آن را با فیلم منطبق کنیم. در این مورد خیلی مقاومتی نکردم.

برای نگارش فیلم نامه چقدر زمان گذاشتید؟

نزدیک شش، هفت ماه روی فیلم نامه کار کردم. مشاور عزیزی مثل اصغر عبداللهی در کنارم بود. به هر حال نگارش این قصه سختی های خاص خودش را هم داشت، مثل اینکه فیلم نامه ای در فضای بسته نوشتن برخلاف تصور عموم بسیار سخت است و اینکه می بینید حتی یک پلان خارجی هم نداریم و تماما در خانه بودیم و هیچ کلکی هم نزدیم.

در راهروی خانه 12 سکانس گرفته شده، اما مخاطب خیلی احساس نمی کند و از این بابت خوشحالم که فضای بسته فیلم برداری مخاطب را اذیت نمی کند.

آقای گوران کمی درباره فضایی که سال ها در آن تجربه کردید، یعنی تئاتر، صحبت کنیم و تجربه ای که در همین فیلم اول در سینما کسب کردید. برخی معتقدند حضور کارگردان های تئاتر در سینما به نوعی ریسک محسوب می شود، مثال های فراوانی از پیروزیت یا عدم توفیق چهره های تئاتری در سینما وجود دارد. اما طبعا این توانایی قصه گویی است که در نهایت از دید مخاطب اثر را ماندگار می کند. در واقع سؤال معین من از شما این است که به سینما آمدید که چیزی به آن اضافه کنید یا صرفا چیزی به خودتان اضافه کنید؟

منافاتی ندارد اگر هر دو باشد. اگر به سینما بخواهیم چیزی اضافه کنیم، به خودمان هم چیزی اضافه شده است. البته سینمای ما سینمای درخشان و با شکوهی است.

فیلم سازان خوب و سینمای پویایی داریم. صرفا تا قبل از ورود به سینما فکر می کردم می توان فیلمی ساخت برای آن دسته از مخاطبانی که با سینما قهر کرده اند. سرکوب فیلمی است که فیلم باز های حرفه ای را درگیر می کند، فارغ از اینکه آن را دوست داشته باشند یا نه می توانند درباره آن حرف بزنند.

اصلا هدف ما اندیشه سازی است. به این فکر نکردم که چیزی به سینما اضافه کنم. من فقط سعی کردم فضای دیگری را هم معرفی کنم و یک زندگی را در کنار زندگی های دیگر در این سینما طراحی کنم.

پیش از این صحبت کردیم که تجربه های شما در تئاتر عموما آثار پیروزی بود و به قصد ساخت فیلم هایی دغدغه مند که توأمان حرف های مهم و اساسی مطرح کند، به سینما آمدید. فکر می کنید ادامه جهت در سینما برای شما به چه شکل خواهد بود؟ یا شاید مثل بسکمک از فیلم سازان در زمانی تغییر جهت بدهید.

من نمی توانم راه تئاتر را در سینما دنبال کنم. نمی خواهم این کار را انجام بدهم. برای کشف راه های جدید به سینما آمدم. وقتی فیلم نامه سرکوب را به مشاوران خوبی دادم که تهیه کننده ها معرفی کنند، توصیه آن ها این بود که اصلا این فیلم را نساز؛ ساختن این فیلم دردسر است و در فیلم اول آسیب می بینی.

پاسخ من این بود که نخواهید من محافظه کار باشم. به هر حال من به برشت فکر می کنم. برشت هم گاهی مجبور بود کار هایی انجام بدهد. من هم همیشه نمی خواهم فیلم این مدلی بسازم. اما مطمئن باشید اگر فیلمی برای گیشه باشد، باز هم رضا گوران را در آن می بینید و فیلمی نمی بینید که فقط سرگرم شوید.

اتفاقا سعی دارم در آینده فیلمی بسازم که با مخاطب دیگری هم ارتباط بگیرد. اما نه به این شکل که از اصول خودم کوتاه بیایم. اگر قصد کوتاه آمدن داشتم 17 سالی که تئاتر کار می کرم کوتاه می آمدم که نیامدم. واقعا دنبال جنجال و این جور چیز ها نیستم. کارم را انجام می دهم.

به بخش دیگری از حواشی فیلم قبل از جشنواره بپرازیم. پیش از جشنواره فیلم فجر صحبت از این ماجرا بود که برخی از فیلم هایی که با سرمایه آقای رنجکشان ساخته شده است، برای حضورشان در جشنواره موانعی وجود دارد. اصلا همین موضوع سرمایه گذار چقدر برای شما چالش ایجاد کرد؟ و اصلا این بخش ماجرا چقدر برای شما مهم بود؟

من با آقای رنجکشان رفاقت عجیبی ندارم. فقط در همین حد بگویم که قبل از ساخته شدن فیلم هم می دانست این فیلم برایش میلیاردی سودی ندارد. اما حقیقتا هیچ وقت از حمایت از فیلم دست نکشید.

حتی الان در اکران با توجه به اینکه تنها امکان تبلیغی ما بیلبورد است، تلاش می کند در سطح شهر بیلبورد های بیشتری داشته باشیم و حمایتش از فیلم برایم بسیار ارزشمند است. آقای رنجکشان همه تلاشش را برای به ثمررسیدن این فیلم انجام داد و دوست داشت این ایده ساخته شود.

اصل ماجرای فجر را هم که تعریف کردم. توصیه دوستان این بود که فیلم در فجر آسیب می بیند یا حتی ممکن است توقیف شود و بهتر است به سلامت آن را به اکران عمومی رساند.

سال گذشته شما و آقای غنی زاده بعد از سال ها فعالیت در تئاتر به سینما آمدید و می دانم رفاقت قدیمی هم دارید. مسخره باز از نظر شما توانست حق مطلب را ادا کند؟

سال گذشته من و همایون غنی زاده تصمیم گرفتیم سینما را تجربه کنیم و فیلم ساختیم. بله رفاقت ما سال هاست که ادامه دارد. اتفاقا چند وقت پیش یادداشت بامزه ای درباره سرکوب در صفحه شخصی اش نوشت. هر دوی ما هدف بزرگی داریم.

هر دو در کارمان آدم های جاه طلبی هستیم. به قصد تفنن به سینما نیامدیم. همایون همیشه من را غافلگیر کرده است. چون باهوش است و روی کارش تمرکز می کند. گاهی وقت ها که درباره موضوعی صحبت می کنیم، حواسش به بحث نیست به کارش فکر می کند.

از حواشی ای که در اختتامیه به وجود آمد، تعابیر مختلفی شد. به نظر من، تشخیص در آن زمان این بوده که چنین حرفی بزند و این گونه عمل کند. کار او را تأیید یا رد نمی کنم. شاید همایون هم دوست داشته که برخورد دیگری با فیلمش شود. اما شانس آورد ما در فجر نبودیم (شوخی می کنم).

او کسی است که من همیشه با لذت پای کارهایش می نشستم. با افتخار کارهایش را دیدم. به وجود همایون در هنر ایران افتخار می کنم. متأسفانه فیلم مسخره باز را ندیدم و منتظرم تا در اکران ببینم. به این دلیل در فجر ندیدم که در آن زمان به دلیل اتفاقی که برای فیلم افتاد، روز های خوبی را سپری نمی کردم. در واقع هیچ فیلمی در فجر ندیدم. نمی توانستم درحالی که فرزند خودم را قربانی کردم در چنین جشنی شرکت کنم.

ترجیح دادم برای فیلم سوگواری کنم. من لوس نیستم! اما برای اثرم احترام قائلم. بیشتر از آن برای آدم هایی که برای فیلم تلاش کردند احترام قائلم. من از حق خودم گذشتم، چطور می شود رؤیا افشار را نادیده گرفت؟ فیلم برداری خوب علی تبریزی را ندید؟

صحنه و موسیقی و... را نادیده گرفت؟ به همین دلایل نمی توانستم در فجر فیلم ببینم. قطعا بعد از این باز هم برای شرکت در جشنواره فیلم فجر مشتاق خواهم بود و در این جشنواره که به نظرم جشنواره مهمی است، شرکت خواهم کرد، هیچ گاردی نسبت به آن ندارم. وقتی در آن شرکت می کنی، باید همه قواعد بازی را بپذیری.

سرکوب فیلمی به ظاهر زنانه است که البته به شخصیت های مرد قصه هم درست پرداخته شده است. این ایده چطور شکل گرفت؟

من با مادربزرگم بزرگ شدم. با هم زیاد حرف می زدیم؛ شخصیتی که فوق العاده روی من تأثیر داشت. علاقه من به لورکا و بعد یونگ که بسیار در من تأثیر داشت، من را از بخش های مختلف وجودم آگاه کرد؛ آگاه شدن از نیمه زنانه. به نظر آرتیست اگر با نیمه زنانه خودش پیوند درست داشته باشد، قادر خواهد بود آثار بهتری بسازد؛ همان طور که با نیمه مردانه اش. برای پنج خانم نوشتن کار ساده ای نبود، اینکه برای خودشان و من هم قابل باور باشد.

به قول شما ظاهرا فیلم زنانه است، اما به شدت شخصیت مرد در آن پررنگ است. در ابتدا بی قراری پرویز را با حرکات دوربین می بینیم و وقتی خبر فوت او اعلام می شود، دوربین آرام می گیرد و از ابتدا به هر کدام از شخصیت ها و حتی شخصیت های غایب و تأثیر حضورشان فکر شد.

درباره انتخاب بازیگران هم صحبت کنیم. در ابتدا حضور این بازیگران کنار هم کمی غیرمتعارف به نظر می رسد.

خوشبختانه تجربه خوبی در کنار این بازیگران داشتم. سارا بهرامی درخشان کار کرد و بسیار بازیگر باانگیزه ای است. پردیس احمدیه در نسل معاصر در اخلاق و توانایی درجه یک است. الهام کردا که از خانواده تئاتر و همیشه درخشان است. باران کوثری واقعا متفاوت عمل کرد.

باران شخصیت همراهی است و فیلم برایش یک جور معرفت است. خانم افشار، نگینی است در بازیگری ما و چه حیف که کم کار است.

منبع: فرادید
انتشار: 8 مهر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: banoirane.ir شناسه مطلب: 310

به "سرکوب؛ فیلمی به ظاهر زنانه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سرکوب؛ فیلمی به ظاهر زنانه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید